19.هم چنین به عنوان اندیشمند پی برده است که چشم خشک علم(به تعبیر فرانسیس بیکن)چشمی نیست که همهء حقیقت را در عالم بیابد.هم چنین احساس می کند که یک دل شیدای عاشق تنها با ریاضت و تصفیهء باطن و تزکیهء نفس به جائی نمی رسد،زیرا انسان وابسته به جامعه و وابسته به زندگی و ماده است و نمیتواند به تنهائی خودش را در ببرد.
20.وقتی می گوئیم اقبال مصلح است یا متفکران بزرگ بعد از سید جمال به عنوان مصلحان قرن اخیر در دنیا معرفی شدند،به این عنوان نیست که آنها طرفدار تکامل تدریجی و اصلاح ظاهری جامعه بودند،نه!بلکه به یک معنی طرفدار انقلاب عمیق و ریشه دار بودند،انقلاب در اندیشیدن،در نگاه کردن،در احساس کردن،انقلاب ایدئولوژیک،انقلاب فرهنگی.
21.چگونه امکان دارد که انسان در محیطی زندگی کند و از آن محیط اثر نپذیرد؟
22.محیط،فرد را می سازد،همچنانکه فرد نیز بر محیط می تواند اثرگذار باشد [اگر چنین امکانی برای فرد در جامعه نبود،مسئلهء مسئولیت معنی نداشت] و این اثرگذاری به میزان قدرت اراده و خودآگاهی پیشرفته و تجهیز علمی و تکنیکی فرد بستگی دارد.
23.من در این مسئله،یعنی اصالت و تقدم فرد بر جامعه یا جامعه بر فرد،نظر ویژه ای دارم:فرد و جامعه دائما در حال ساختن و پرداختن یکدیگرند،اما آنچه من در این زمینه اندیشیده ام،این است که در اینجا عامل سومی هست که فراموش شده است و آن عامل،رشد و تکامل فرد است.اولا باید پرسید که در کدام مرحلهء رشد فرهنگی و مدنی جامعه؟و نیز کدام فرد؟ثانیا تنها در یک مبارزهء اجتماعی است که انسان،رشد طبیعی و راستین می یابد.در انزوا،فیلسوف،شاعر،پارسا،عابد می توان ساخت اما مسلمان مسئول، نمی توان ساخت.
24.در یک جامعهء فاسد نیز،فرد صالح می تواند وجود داشته باشد یعنی می تواند ساخته شود و مسئولیت فردی از همین جا پدید می آید ولی با این قید:مسئولیت فرد،دادن خودآگاهی به خلق است و مبارزه با همهء عوامل انحرافی و بیمار کننده و ضد ترقی و سلامت و حقیقت.(امر به معروف و نهی از منکر حقیقی بدین معنی است نه به آن معنی خنک و نفرت انگیز رایج).
25.امر به معروف و نهی از منکر یعنی رسالت فرد در سرنوشت جامعهء خویش و مکتب اعتقادی که به آن معتقد است،یعنی همان مسئولیت روشنفکر،مسئولیت یک انسانِ مسلکی،یک انسان معتقد به ایدئولوژی،یک فرد حزبی وابسته به زمان و به انسانیت امروز.
26.کلمهء رنسانس (نوزائی) به معنای واقعی کلمه برای این نهضت خیلی پر معنی تر است و با توجه به روح و معنائی که رهبران و پیروان نهضت اسلامی از آن احساس می کرده اند،این لغت مناسب تر است تا رنسانس برای آن نهضت ضد قرون وسطائی.زیرا ما معتقدیم و تاریخ هم به روشنی نشان می دهد که اگر جامعهء ما تجدید تولدی بکند،مانند تولد درخشان نخستین،حیاتی بارور و نیرومند و مترقی خواهد یافت.
ادامه دارد......